loading...
98Club|وب سایت تفریحی ایرانی|
EM2 بازدید : 6130 جمعه 03 اردیبهشت 1395 نظرات (0)

 

مقدمه ی نویسنده راجب رمان ازداج توتیا:

گاهی تو زندگی نمیدونی انتخابت درسته یا نه ، نمیدونی عکس العملت عاقلانه است یا نه ، جای عقلت غرورت تصمیم میگیره ، نفرتت راهت رو نشون میده و انتقام مثل یه ویروس تموم جونتو میگیره اما زهی خیال باطل که این حس کینه جویی اول از همه به خودت ضربه وارد میکنه…!
وقتی دل آدم سیاه بشه چشماش به خیلی چیزا بسته میشه مثل معرفت ، مثل عشق ، مثل عقل …!
گاهی میدونی داری راه رو اشتباه میری ، زجر میکشی ولی میگی غرورمو شکوندن ، فکر میکنی با لج بازی داری تلافی میکنی ولی خبرنداری که لج بازی تو زندگی چاقوی دولبه است ، هر وَرِشُ که بگیری دست خودتم میبره!
من توتیا دختر کوچیک جعفر آقا درست عین عقل کل خونواده همیشه حرفام و تصمیماتم درست بود اما یه امتحان کوچیک یه تصمیم بزرگ یه غرور کاذب …. زندگی منو زیر و رو کرد اونقدر که یه توتیا شد و یه آینه عبرت …

 

برای دانلود به ادامه مطلب بروید...


 


EM2 بازدید : 1346 شنبه 19 دی 1394 نظرات (0)

 

 خلاصه داستان :

چهار تا دوست ؛ چهار تا یاور ؛ چهار تا پسر که زندگی شون توی یک روز بهم گره می خوره . و اونا می شن چهار تفنگدار . 
سرنوشت یک جایی از هم جداشون می کنه اما دوباره همین سرنوشت بهم گره شون می زنه . وقتی همه چیز دوباره خوبه ؛ اتفاق وحشتناکی می افته . چیزی که باعث شکستن دوستی بین شون می شه . 
اما اونا مثل کوه پشت سر هم می ایستند . بازی خطرناکی شروع می شه و اونها با شعار همیشگی “یکی برای همه و همه برای یکی” با قدرت وارد این بازی می شن .

 

 

 

EM2 بازدید : 1130 چهارشنبه 09 دی 1394 نظرات (0)

 

 

خلاصه:بهار یه روز که از مدرسه میاد خونه متوجه ماشین ناشناسی میشه که درخونشون پارکه که مسیر زندگیش و تغییر میده….و…پایان خوش

 

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 204
  • کل نظرات : 49
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 664
  • آی پی امروز : 55
  • آی پی دیروز : 65
  • بازدید امروز : 3,726
  • باردید دیروز : 254
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 6,191
  • بازدید ماه : 8,712
  • بازدید سال : 36,146
  • بازدید کلی : 1,429,488